زندگیم شیرین است
به شیرینی همین بسته لواشکی که در دست بابا میبینم
و با خنده می گوید این اجیل ها مال من، این بسته لواشکم مال تو
و من چه کودکانه ذوق میکنم :)
زندگیم شیرین است وقتی که صدای قربان صدقه های مادرم را میشنوم
و میروم که سرکی بکشم و میبینم مادرم با موجودات سبز رنگش مشغول است
می گویم فک کردم با دردانه دختراتان هستید
می گوید : این حسن یوسف های خوشکل را ول کنم و قربان صدقه ی تو بروم ؟؟
زندگیم شیرین است
که شب زیر نور ماه ، کنار گل های یاس باغچه مینشینم
و فقط صدای جیرجیرک خوش اواز زشت به گوش میرسد
زندگیم شیرین هست
مگر من از زندگی چه میخوام؟
زندگیم وقتی تلخ میشود
که بجای ذوق کردن با استکان های کمر باریک مادر جون
به دنبال اخرین مدل اسپرسو ساز خارجی بگردم
زندگیم وقتی تلخ می شود
که به جای شب نشینی های خانوادگی
سرم به دیدن فیلم های خانوادگی شاخ های اینستا گرم شود
زندگیم وقتی تلخ می شود
که وقتی یک لباس صد هزار تومنی را میبینم بگویم چقدر قیمتش مفت هست
ولی حتی حاضر نشوم نصف ان مقدار را یک کتاب جدید بخرم
زندگیم وقتی تلخ می شود
که کسی این شیرینی های حقیقی و ساده را از من بگیرد..