زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

پیوندها

لطفا یا نخونید یا تا انتها بخونید.

سکانس اول:پارسال منزل یکی از اقوام رفته بودیم که یهو متوجه شدیم دم در خونه‌ای که بغل مسجد قرار داشت؛ یه عالمه نیروی امنیتی جمع شده.
مردم عادی جمع شده بودن که ببینن چه خبره و پلیس چند بار گفت که متفرق بشید. ما رفتیم داخل از توی دوربین خونه، بیرون رو نگاه کردیم. چند آقا هنوز ایستاده بودن. پلیس یقه‌ی یکیشون رو گرفت و با قدرت خیلیی زیادی پرتش کرد با چند نفر دیگه هم برخورد تندی داشت. بقیه مردم هم بلافاصله فرار کردن.
بعد هم که وارد عملیات شدن و افراد داخل خونه رو گرفتن. خیلی کم هم صدای شلیک اومد. مشخص شد که اون خونه تولید کننده‌ی مواد مخدر بودن و مقدار خیلیی زیادی کشف و ضبط شد.
اون لحظه با ناراحتی به د گفتم: چرا اینقدر پلیس خشن برخورد کرد؟ گفت بحث جون اون فرد درمیون بوده. وقتی متوجه نمی‌شه که باید بخاطر امنیتش محیط رو ترک کنه؛ پلیس مجبوره خشن‌تر برخورد کنه تا محیط رو ترک کنه.
خب هر چند از لحاظ روحی اذیت شده بودم ولی منطقم پذیرفت.

سکانس دوم: بی‌آبی خوزستان رو یادتون هست؟!
من در جریان اتفاقات از نزدیک بودم. مردمی که تمام سرمایه و زندگی‌شون رو داشتن از دست می‌دادن به علت ندانم کاری مسئولین. فرض کنید چند نسل شغل‌شون پرورش گاومیشِ بعد می‌بینه که تمام سرمایه‌اش که قراره بشه لقمه‌ای توی دستای بچه‌هاش؛ جلوی چشماش از تشنگی جون میده و هیچ کاری، تاکید می‌کنم هیچ کاری از دستش برنمیاد. من دیدم مردمی رو که با اشک جلوی فرمانداری و ... جمع شدن. من دیدم مردم صبوری رو که تاحالا دم نزده بودن ولی الان پا روی گلوشون بود. باز هم توجهی بهشون نشد. مرحله‌ی بعد اومدن وسط خیابون بود. فقط چند لاستیک آتش زدن و چند تیر هوایی. سریع وعده دادن که آب به دستتون می‌رسونیم ولی هیچ عملی یا تلاشی صورت نگرفت. دوباره به نشونه‌ی اعتراض اومدن خیابون. باز هم بدون هیچ واکنشی. دقیقا یادمه هر روز پای اخبار بودم و با بهت و ناباوری می‌گفتم پس چرا هیچ خبری پخش نمی‌شه!؟؟ تا اینکه مردم عصبانی شدن. مردم صبور خوزستان عصبانی شدن. چند اغتشاشگر هم از اوضاع سوءاستفاده کردن. می‌دونید چی شد؟ بله اخبار اعلام کرد اغتشاشگران وارد خیابان‌ها شدن و امنیت مردم رو به خطر انداختن.
و اینچنین مردم مظلوم خوزستان صداشون در نطفه خفه شد. تمام تلاششون برای شنیده شدن منتهی شد به صدای چند اغتشاشگر.
دیر گفتن خبر و نصفه و نیمه گفتنش، گناهش شاید بدتر از دروغ گفتن باشه.
درنهایت اقدامات نصفه و نیمه و موقتی در راستای رسوندن آب انجام شد و وعده‌های پوچی در جهت دادن غرامت.

سکانس سوم: سال ۸۸، هجده سالش بود. تازه دانشگاه تهران قبول شده بود. خودش و دوستاش طرفدار موسوی بودن. لنز داشت و وقتی گاز اشک آور میزنن؛ دچار سوزش شدید چشم می‌شه. دوستاش می‌گفتن طبیعیه و دکتر نرفته و در نهایت چشماش آسیب می‌بینن و چند درجه ضعیف‌تر می‌شن. باهاش که صحبت می‌کردم؛ گفت: تبعات اتفاقاتی که ممکن بود برام بیفته رو پیش‌بینی نمی‌کردم. فقط می‌دونستم عصبانیم و می‌دونستم باید همراه دوستام کاری کنم ولی الان هروقت این دوتا رو درونم حس می‌کنم؛ اولین کاری که می‌کنم دور شدن از هیاهو و فکر کردنه. بعد با پذیرش تبعات، اقدام می‌کنم.

 

تفسیر خودم از این سه سکانسی که توی زندگیم رخ داده، تفسیر من از اتفاقات اخیرِ.
تفسیر شما چیه!؟

موافقین ۱۵ مخالفین ۲ ۰۱/۰۷/۰۳
Faezeh

نظرات  (۱۶)

۰۳ مهر ۰۱ ، ۲۱:۰۳ پیمان ‌‌

پست خوبی بود. اگر اجازه بدین ضمیمه پستم کنم.

تفسیر من اینه که زنبور تا از جونش سیر نشده باشه نیش نمی‌زنه.

پاسخ:
ممنون که تا انتها خوندین. بله حتما 
شاید..
۰۴ مهر ۰۱ ، ۰۱:۰۷ رحیم فلاحتی

اگر بخواهیم لیست کنیم چهل و اندی سال و با گذشت زمان دروغ و اهمال و فریب شان غلیظ‌تر و بزرگ تر شده است. من طعم روزهای جنگ را چشیده ام و بعد از آن همواره امیدوار بوده ام روزهای بهتری از راه برسد. اما افسوس و صد افسوس بر نظامی که ادعای ولایت امام غایب را دارد و ما را به لحاظ اعتقادی و اقتصادی به بدترین وضعیت کشانده است . 

پاسخ:
امید رو که به شخصه هیچ وقت از دست نمی‌دم. فاصله گرفتیم اونم خیلی زیاد از چیزی که براش شهدا جونشون رو دادن ولی چاره‌ای جز امید برای بهتر شدنش و یا بهتره بگم بهتر کردنش؛ نداریم.

پست خوبی بود و از روی درک و منطق گفته شد. امیدورام بالاخره اخبار بدون سانسور به گوش مردم برسه

پاسخ:
ممنون فاطمه جان
شاید هیچ حکومتی نیست که اخبار رو بدون ذره‌ای سانسور پخش کنه ولی خب گاهی بعضی سانسور‌ها به قیمت قتل عام امید یک ملت :(
۰۴ مهر ۰۱ ، ۱۳:۲۰ مهدیار پردیس

بالاخره روزای خوب مام می‌رسه...

پاسخ:
حتما، حتما می‌رسه
۰۴ مهر ۰۱ ، ۲۰:۰۸ مهدی ­­­­

تفسیر من اینه که به کسی که حرفی نزنه جایزه نمیدن

یک تفسیر دیگه اینه که اگه آدم حرفش ارزش نداشته باشه صد نفرم آدم جمع کنه کسی گوش نمیده

تفسیر بعدی هم اینه که تو هر سیستمی باید مطابق قوانین رفتار کرد وگرنه مامورین نظم اون سیستم مادر آدم نیستن که مهربون آدم رو سر جاش بشونن.

پاسخ:
ممنون که نظرتون رو گفتین.
تفسیرها اول خیلی من رو به فکر فرو برد حقیقت و نمی‌تونم بگم از نظرم درسته یا نه

ماهم صحنه های زیادی دیدیم 

الان نشستن تو خونه رو ترجیح دادیم

یه عده این وسط همیشه صدای مردم و خفه کردن

پاسخ:
توی کانالی نظر گذاشتم و نظرم خلاف نظر نویسنده‌ی کانال بود
چند نفر اومدن با من دعوا. منم سعی کردم به درستی جواب بدم و بگم که من رو دسته‌ی جدایی نبینید و منم توی این موارد مثل شما فکر می‌کنم. خلاصه آخرش داشتیم به صلح می‌رسیدیم که مدیر اومد کلا کامنت‌ها رو بست و نظرات ما پاک شدن. چرا؟ چون مخاطبینش داشتن به چیزی میرسیدن که خلاف نظر اون بود :)
کاش لااقل خود ما مردم باعث خفه شدن صدای همدیگه نشیم

کارد به استخون رسیده .... 

هرکس که این چند شب اومد بیرون با پذیرش تمام و کمال تبعاتش اومد 

به جایی رسیدم که میگم ننگ بر من اگر این راه (نه این اعتراضات اخیر، جریان کلی منظورمه ) به جایی نرسه و من زنده بمونم ... 

 

پاسخ:
من معتقدم هر واژه و کلمه‌ای حتی اثر خودش رو میذاره
ما باید وظایفمون رو انجام بدیم شاید صفر تا صد نتیجه دست ما نباشه 

دقیقا این اتفاق تو گروه دانشگاه ما هم افتاد

بچه ها داشتن ادرس تجمع هارو میدادن

و میگفتن اتیش بزنید اموال خودمونه

گفتم اعتراضات و بخ اغتشاش نکشونید و جون عزیزتون و سپر بلا نکنید داشتیم صحبت میکردیم کلی پسر شروع کردن فحش های رکیک دادن به من

همونایی که سنگ ناموس و مهسا امینی و به سینه میزدن

گفتم منم یه دخترم مثل مهسا

دوباره کلی فحش خوردم و از گروه حذف شدم

ماها بهم رحم نداریم متاسفانه 

سلام

جسارتا فقط شرح ما وقع بود اونم در حد چند مصداق و از زاویه ای از نگاه, تفسیری توش نبودا

 

تفسیر ما از چه چیزی چیه؟ از ماجراهای اخیر یا مصادیقی که گفتین؟

پاسخ:
سلام
بله نگفتم تفسیر کردم. عبرت از گذشته می‌شه اسمش رو گذاشت
منظورم اینه اتفاقات مشابه جریانات اخیر رو قبلا از نزدیک لمس کردم و تفسیر و برداشت شخصی من از اون اتفاقات دقیقا مثل همین جریانات اخیر.


اختیار با خودتونه :)

راستش تو سه تا یادداشت اخیرم راجع به این مسائل نظرمو گفتم, اتفاقا تو نظرات یادداشت آخرم هم حرفهای زیادی شنیدم, خیلی از این بچه ها حرف هایی دارن که مساله و دغدغه شونه, فارغ از اینکه آیا ایده آل یا کمال گرایانه است بحثم اینه مجال طرح و بحثش باید پیش بیاد وقتی تو گلو خفه میشه تبعات بدی خواهد داشت....

 

البته بگذریم از کسایی که همیشه دنبال سو استفاده ن و قطعا باید با اونها به خاطر التهاب آفرینی و به هم زدن امنیت و قتل و جنایت  برخورد کاملا جدی و خشنی بشه ولی در مورد سایر مواردی که همراه اینها ممکنه باشن باید فضای صحبت داد, اونی که زندگیش به آب رودخونه گره خورده رو باید آورد نشوند تو فرمانداری بهش توضیح داد بهش نشون داد که به خاطر چه چیزی این اتفاق افتاده تا نیان جمع بشن و از این جمع شدن یه عده سواستفاده کنن...

 

خیلی از مشکلات با عذرخواهی حل میشه, بارها شده من تو رانندگی یا تو زندگی, کاری انجام دادم که یه نفری ازش خوشش نیومده من با یه عذر خواهی اون قضیه رو فیصله دادم و تمومش کردم ولی وقتی قد بازی میکنم و میخوام روی طرف کم بشه بیشتر درگیری پیش اومده و بعد از تموم شدنش به خودم گفتم عجب غلطی کردما اگه همون اول یه دست تکون میدادم و عذرخواهی ساده میکردن کار به اینجا و این همه هزینه نمیرسید ...

 

خب خیلی حرف هست, تو هر مصداقی حرف هست ولی کلیت قضیه اینه که باید اجازه بدیم همه حرف بزنن, اینا دختر پسرای ما هستن, خواهر برادرای ما هستن, حتی ممکنه پرت و پلا بگن, حتی ممکنه حرف دشمن رو تکرار کنن, خب بذار حرف اونها رو تکرار کنه حتی بذار فحش بده بالاخره خالی میشه خسته میشه روشن میشه اون وقت اونی که مقبول و معقول و فهمیه بیاد روشن کنه که اون حرف ها چه پاسخی دارن نه اینکه این وضعیت پیش بیاد ...

 

البته از اینکه یه عده نشستن که همممممممممممممممممه چی و کوفتمون کنن هم نباید غافل شد, یه عده لاشخور و کفتار نشستن که یه اتفاقی تو این مملکت بیافته بیان و از آب گلالود ماهی بگیرن هم نباید غافل باشیم و یادمون باشه تو زمین و برای کسایی بازی نکنیم که نمیخوان یه آب خوش از گلومون پایین بره ...


و نکته آخر اینکه خیلی از این تخلیه هیجانات نهایتا قراره به چه چیزی منتج بشه, این اعتراضات اخیر 40- 50 نفر کشته داشته, از هر طرفی, این خسارت کیو خوشحال کرده؟؟؟

بیایم به این فکر کنیم یه اتفاقاتی در هر حالتی دشمن ها پست فطرت ما رو خوشحال میکنه,  و تقریبا هییییییییییییچ نتیجه ای نداره الا خسارت؛ 

یکم فکر کنیم چرا این کارارو میکنیم؟ و برای چی؟ با چه هدفی و و عایدیمون چی خواهد بود؟؟

پاسخ:
اولا ممنون بابت توضیحاتتون
با کلیات حرفاتون موافقم و کاملا درست هستن
می‌دونید من اولین بار که در فضای مجازی دارم  نقد سیاسی می‌کنم. فک کنم مشخصه که این موارد رو خیلی قبل هم می‌تونستم بنویسم و ننوشتم.
و بازهم مشخصه فک کنم که چقدر برام سخته.
<این روزها فکرهای مدام توی سرم جابه جا میشه. بذارید جزئی‌تر صحبت کنم.
اونی که زندگیش به آب رودخونه گره خورده رو باید آورد نشوند تو فرمانداری بهش توضیح داد بهش نشون داد که به خاطر چه چیزی این اتفاق افتاده تا نیان جمع بشن و از این جمع شدن یه عده سواستفاده کنن...>
در رابطه با این قسمت صحبتتون.  می‌دونید اگه توضیح می‌دادن فک نکنم زنده می‌موندن!
الحمدالله افرادی مستند علت بی آبی کشورمون رو ساختن. مطالب زیادی هم وجود داره که اگه فرصت داشتین بخونید. اینا خودشون باعث کم آبی و بی آبی شدن. خیانت کردن یه خیانت خیلیی بزرگ که جرمش اصلا قابل حساب نیست.
خب آیا بهتر نیست مردم اینقدر آگاه باشن که با همون اولین اشتباه، همون اولین اشتباه ساختن سد اشتباهی، بیان و اعتراض کنن؟ اگه فضای درستی ساخته میشن بابت اعتراضات درست که چقدر عالی ولی اگه نباشه چی؟
می‌گم وقت این نرسیده که کشورمون رو گل و بلبل نبینیم و بیایم حرف بزنیم تا به جایی نرسه که پا روی گلو قرار بگیره؟؟
اگه رودخونه‌ی دز هم خشک بشه چی؟ می‌دونید همین الان داره چه جنایاتی رخ میده؟
سر قضای گشت ارشاد. من میدونم که شاید ۱۰ درصد خانم ‌ها گرقته بشن، من میدونم از این ده درصد شاید به یک درصدش توهین بشه و رفتار زننده. ولی همین یک درصدها رو ملت هی دیدن و نهایت یه پست غمگین گذاشتن ولی چیشده که الان پا روی گلوشون قرار گرفته و اینقدر با خشم اومدن بیرون.  من معتقدم اون ۳۰ نفری که توسط به قول خودشون اغتشاشگران پرپر شدن و چقدر براشون ناراحتم. در واقع به دست این نظام کشته شده. نظامی که نیومد توضیح بده. نیومد مشکلات قانونی همین گشت ارشادی که همین نماینده‌های مجلسش بهش اشاره می‌کنن رو برطرف کنه. توی کانالمم نوشتم:
الان شبکه خبر داره راجب گشت ارشاد صحبت می‌کنه.
کارشناس برنامه می‌گه ۲۵ ارگان برای حجاب توی کشور وجود داره.( توجه کنید ۲۵ ارگان که در این زمینه مسئولیت دارن، کارمند دارن و بودجه دریافت می‌کنن) و هیچ کدوم مسئولیتشون رو انجام نمی‌ده فقط نیروی انتظامی طبق قانون داره عمل می‌کنه. 


+خیلی مسخره نیست!؟ 
مثل اینه مدرسه‌ی درستی تاسیس نشه. معلمی تدریس نکنه. وسایل کمک آموزشی نباشه بعد ینفر بیاد بگه؛ نه من وظیفه دارم امتحان بگیرم 🙂
البته که خانه از پای بست ویران است.
+ الان بچه.ی ما باید باربی و یه عالم شخصیت زیبا بزرگ بشه. قشنگی براش اون مدلی تعریف بشه و بعد وقتی خوب براش الگو سازی شد و خواست شبیهشون بشه، بگیم نه شما بیا فعلا تو ون گشت ارشاد و حتی یک انیمشین که زیبایی رو جور دیگه‌ای تعریف کنه، نساااختیم.

این حرف‌ها رو تا کی من باید به شما بگم، شما به من و همینجور تاریخ این عدد ۴۰ بزرگ‌تر بشه و بگیم نه ما کشور خوبی داریم نه ما از فلان کشور ها بهتریم؟
تا کی نباید خودمون رو خطا کار بینیم و به مردم بگیم حرفی نزنید؟؟؟ و تا حرف زدن مساوی میشن با اغتشاشگر و همین مردم رو عصبانی تر کنه
هوف حرف زیاده
۰۳ آبان ۰۱ ، ۱۷:۵۳ منور الذهن

دوربین من یه مقدار زاویه دید متفاوتی داره با شما

شاید به همین دلیله که همین اتفاقات تلخ هم با اینکه خیلی ناراحتم میکنه اما از طرفی امیدوارتر میشم...

روزای بی آبی خوزستان افتادن، مثلا وقتی که غیزانیه از تشنگی عذاب میکشید، بچه هایی رو دیدم که انگار خانواده خودشون تو اون وضعیت بودن. همدردی گاهی از جنس تاسفه از اوضاع و نشستن یه گوشه و حرف زدن و ناله کردن های مجازی، اما گاهی آدم رو میکشونه وسط کار، برای کمک. دیدن جوونایی که مثل خیلی از بزرگترها نیستن، که برای دنیا و برای اسکناس بدون، خودِ امیدبخشیه...

خیلی خوشحالم که تو زندگیم یه همچین آدمایی رو دیدم، و تو دوره ای زندگی میکنم که از آدما فرصت خوب بودن گرفته نشده...

این مدلِ زندگی کردن، خودش امیده. اگر قراره این کشور درست بشه، با دست خودمونه، با از خودگشتی ما برای همدیگه، با غصه خوردن برا همدیگه. نه فقط با حرف، که با هزینه دادن برا شاد کردن و بذر امید کاشتن تو دل بقیه. شاید بگید این حرفا شعاریه، که اون به خاطر لکنت من در بیانشه، که چیزی از شیرینی حقیقتش کم نمیکنه...

 

پ.ن: خانوم معلم قبلا از خاطرات مدرسه بیشتر مینوشتید :)

پاسخ:
خیلی ممنونم واقعا خیلی ممنونم از بیان این واقعیت‌های شیرین ..
ممنون که نوشتین..
ممنون
دوست عزیزی که برای متروپل هم رفته بود؛ همین رو می‌گفت. 
می‌گفت از طرفی قلبت کنده می‌شد برای این غم، از طرفی تمام وجودت غرق شادی میشد از عشق و ایثار این مردم، این مردم عادی

راجب مدرسه توی کانال می‌نویسم بیشتر..
۱۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۱۸ جولیک ‌‌‌‌‌

من تا انتها خوندم، کامنت‌ها رو هم خوندم، و سه تا نکته دارم:

-راجب غلطه.

-اخیرِ غلطه.

-یکی به نعل و یکی به میخ زدی و تهش اون مسوولی که اعتراض رو اون‌قدر جواب نمی‌ده تا این‌که به قول تو یه عده بیان از فرصت استفاده کنن و  "اغتشاش" کنن، این وسط هیچ تقصیری نداشت، نه بهش نقدی داریم نه ازش توقع و سوالی داریم. در واقع تفسیر کردیم که خب الان اینا که کتک می‌خورن و گردنشون از طناب دار آویزونه آیا ۱-حقشونه، یا ۲-تقصیر اغتشاشگراست ولی به هر حال ما نقد و اعتراض و نکته‌ای به نحوه کنترلش نداریم.

اگر فکر می‌کنی برداشتم منصفانه نیست، ازت می‌خوام نظرت رو در‌مورد اعدام محسن شکاری برامون بنویسی تا تکلیف همه‌مون روشن بشه.

پاسخ:
خب ممنون بابت سه تذکر 
راجع به تذکر اول که تمام دوستان عزیز بیانی تا حالا فک کنم حداقل یکبار بهم گفتن راجب غلطه ولی خب نمیدونم چرا تو ذهنم متاسفانه نمیمونه! واقعا باید متاسف باشم 

خب و اما راجع به پست:
فکر می‌کردم توی پست کاملا مشخصه منظورم. تقصیر اون مسئول هست که باعث این اتفاقات می‌شه.
جواب من به این جانب رو خوندین؟ گفتم خون بسیجی و معترض گردن مسئولی هست که زودتر جلوی هرگونه مخالفت رو گرفته.

و اما راجع به اعدام محسن شکاری، حکم محارب بریدن رو توی تاریخ این انقلاب برای وقت‌هایی که به بن بست رسیدن خیلی به کار بردن.
حکمش شاید زندانی شدن بود ولی طناب اعدام...




۱۸ آذر ۰۱ ، ۲۱:۳۵ جولیک ‌‌‌‌‌

مرسی. من از اون قسمتی که فونت عوض شد رو نخونده بودم، نمی‌دونم چرا.

حله! :)

پاسخ:
اگه  راجع به حکم اعدام نظر دیگه‌ای هم داشتم
بازم من و شما، ما بودیم
نه دو خط جدا
که این جدا شدن، شروع زشتی‌هاس
ممنون که خوندین :)
۱۹ آذر ۰۱ ، ۲۱:۳۷ جولیک ‌‌‌‌‌

راستش رو بخوای، نه. من یک سری خط قرمز اخلاقی سفت و سخت پررنگ و کلفت برای خودم دارم که دودستی چسبیدن بهشون هویتمه. هرگز حاضر نیستم خودم رو با کسی جمع بزنم که اون‌ور خط قرمزم ایستاده.

پاسخ:
بهت حق می‌دم 
اما شاید اونی که اونور خط هست اگه دوستمون باشه بهمون ملحق بشه :)

این جریان هم نیاز به یک ته‌نشینی داشت که به‌نظرم الان در حال رخ دادنه.

هوش هیجانی هرقدر که می‌تونه مفید باشه می‌تونه ضرر هم برسونه. من از روز اول این جریان تا نزدیک به سه هفته‌ی گذشته در خیابان بودم. نه صرفاً برای اعتراض. گاهی از محل کار به خونه می‌اومدم و گاهی هم برای وقت‌گذروندن؛ منتها اصل صحبت من اینه که: هر جریانی، هر جریان کوچکی یا بزرگی مفیده. کم‌ترین کاری که می‌کنه بالا بردن آگاهی توده‌ی منفعل جامعه‌ست. توده‌ای که به  دخیل نبودن در سیاست می‌باله. حالا فارغ از هر نتیجه‌ای، توده‌ی خاکستری مجبور هستند یا صفر رو انتخاب کنن یا یک. حادثه‌ی دلخراشی که برای مهسا و نیکا و محسن و تمام برادران و خواهران من افتاد کم نیست. اتفاقاً نقطه‌ی عطفه. اما با احترام تمام‌قد به خون پاک رفیق‌هامون کافی نیست! همان‌قدر که هواپیما و آبان کافی نبود. نباید تمامن احساسی برخورد کرد. 

مرگ چندصدهزار نفر هم برای نظام توتالیتر که دیکتاتوری سرلوحه‌شه پشیزی ارزش نداره. ۸۸ جای کوکتل و نبرد پارتیزانی بود اما ۱۴۰۱ نه. نمی‌دونم چه‌قدر تونستم منظورم رو برسونم. اما بعید نیست چیزی که در این ساعت و با این میزان خشم از روزهای گذشته نوشتم عاری از کژتابی نباشه.

 

گمان می‌کنم کمی باید از زاویه دید بالاتر به قضایا نگاه کنید.

و صد البته که رابطه‌ی سیاست داخلی و سیاست خارجیِ جمهوریِ اسلامی درست مثل اون پدریه که از صبح تا شب جون می‌کنه که پولی بدست بیاره و زندگی‌اش رو بچرخونه، اما شب کل اون پول رو توی قمار می‌بازه. سیاست‌های داخلیِ جمهوریِ اسلامی نیاز به بازبینی اساسی داره اما در سیاست خارجی مو لای درزش نمی‌ره.

پاسخ:
سلام 
توی پستم گمان نکنم صحبتی از سیاست خارجی زده باشم 
 من چیزی رو تحلیل نکردم فقط اتفاقاتی که افتاده رو بیان کردم حتی نتیجه گیری هم انجام ندادم. می‌تونم ازتون درخواست کنم منظورتون رو واضح‌تر بیان کنید ؟

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">