خیلی جالبه این روزها هروقت به اینجا سر میزنم با یه عالمه ستاره روبه رو می‌شم که اکثرا با عنوان یخ شکن دارن خودنمایی می‌کنن!

بعضی‌هاشون رو می‌خونم و متوجه شدم چقدر ما آدم‌ها به همچین چالشی احتیاج داشتیم، واقعا ممنونم ازت میخک :)

کاش تو دنیای واقعی هم یه نفر این چالش رو برگزار می‌کرد

فک کن مثلا استاد دانشگاهت بگه امروز بحث کلاس یخ شکن و هرکی هرچه دل تنگش می‌خواد بگه :)

خب این روزها عجیب سرم شلوغه :) 

شنبه جلسه با اولیا داریم و من در بیشترین حالت چی بپوشم قرار دارم! چندتا ویدئو راجب زبان بدن و طرز صحیح صحبت کردن با اولیا دیدم! صحبت‌هایی که قراره داشته باشم رو هنوز مرور نکردم و خب یک ذره استرس دارم ( شما بخون زیاد)

 

یدونه از بچه‌های کلاسم رو از نزدیک دیدم. باورتون نمی‌شه چقدر گوگولی بود. فکر کنید وارد دفتر شدم و یکهو یه پسر بچه با موهای فرفری مشکی دیدم که سرش رو پایین انداخته بود و پاهاش رو که خیلی با زمین فاصله داشت رو هوا تاب می‌داد 

و من چشام بسی قلبی شد و خیلی سخت جلوی خودم رو گرفتم که عکس العملی نشون ندم. همون لحظه باباش گفت بریم آرین و دست باباش رو گرفت و رفت. سریع به اقای مدیر گفتم شاگرد من بود !؟ گفت بله و من بازم چشام قلبی شد :)

 

داشتم با همکارم صحبت می‌کردم که یه لحظه با ناراحتی گفت منظورت چیه!؟؟ منم براش توضیح دادم و فهمیدم اشتباهی متوجه شده و ناراحت شده بعد بهش گفتم نون من اصلا نمی‌تونم کسی رو ناراحت کنم، ما قراره حداقل یه سال باهم کار کنیم، من هیچ وقت ناراحتت نمی‌کنم ولی اگه یبار هم ازم ناراحت شدی حتماا بهم بگو که یا برات توضیح بدم یا عذرخواهی کنم. نون هم لبخند زد و گفت باشه :)

 

خب فعلا همینا :) شنبه حتما یخ‌شکن‌‌ها رو می‌خونم :)