خواستم از امام حسین بنویسم...
ولی دیدم این دوستمون توی کانالش خیلی قشنگ تر نوشته
برای خودتون با امام حسین خاطره بسازین ،
با هر ترکیبی هم که خودتون دلتون میخواد...
چمیدونم ،
مثلا شبی یه نوحه ی قشنگ برا دل خودت بذار...
منظورم از "نوحه ی قشنگ" ، نوحه ی سلیقه ای نیست ها...
چون ممکنه یکی از یه واحد آروم و رسمی خوشش بیاد و یکی یه شورِ خیلی پر سرو صدا...
منظور من هیچکدوم اینا نیس ،
منظور من همون نوحه هاییِ که همیشه زود خودشونو تو دل آدم جا میکنن...
منظورم از "نوحه قشنگا" همون نوحه هائیه که هرسال محرّم ، زود محبوب میشن و به چشم هممون میان و به خاطر اخلاص و بلوری بودن نیت هاشون ، تا سالها واسه ی مذهبی و غیرمذهبیش خاطره میسازن...
هرشب یه نوحه پلی کنین ،
یه کتابِ رسمی و جون دار رو پیدا کنین که درمورد اباعبدالله باشه و قرار مَدار بذارین که تا آخر دهه تمومش کنین ،
اینجوری به ازای هر ثانیه ای که تو بهشتِ اون کتاب غرقی یا تو حس و حال اون نوحه ای ، یه خاطره با امام حسین ساختی!...
حالا اگه فکر میکنی برات زوده یا زیاده که هرشب مداحی گوش بدی ، عب نداره...
حداقل برو به حال خودت دعا کن...
هرشبِ محرم ، مث یه بنده ی سرتق و سمج و گیر ، از خدا بخواه که بهت عشق امام حسین رو گیفت کنه...
دقیقا همینو بخواه...
بگو خدایا! پکیج محبت اهل بیت رو
هلپی بنداز تو قلبم...
بعدش از حضرت عباس بخواه...
ازش بخوای که عشق خودشو بهت بده...
ِعشق حضرت عباس ، امام حسینه...
بهش بگو همونی که تو خونهت حرم داره...
برای بیابونِ شلخته و بایرِ قلب منم یه شیش گوشه بساز که فقط واسه ی امام حسین گولوپ گولوپ کنه...
منِ آدمِ آنتی کلیشه یِ زخم خورده از مدعی هایِ نوکریِ امام حسین دارم بهت میگم.
بریز بیرون هرچی تصویرِ گند و داغون از هیئتی ها داری...
حالا اگه میبینی یکی خاروخاشاک بازی درمیاره ایراد از اونه نه از بروبچ هیئتی...
تو مجلس امام حسین الکی برا خودت خط کشی نکن...
نه کسی حق داره تویِ متفاوت الظاهر رو قضاوت کنه ،
و نه کسی حق داره تویی که تیریپ مؤمنی داری رو تحقیر کنه ،
ببین!
تو اگه امام حسینو داشته باشی هیچ وقت از این مسیر کَنده نمیشی...
واسه اونی که همش نگرانه که چپ کنه ، امام حسین بهترین دوربرگردونه...
بابا آدمیزاد حتی اگه به کفر هم برسه میتونه باوجودِ امام حسین به برگشتن خودش یا لاقل به آدم شدنش امیدوار باشه...
شما اگه کلاً یه مدت به صورت داوطلبانه پاشی بری تو دل کارای امام حسینی ،
از یه نقطه ای به بعد اصلا نمیفهمی چی میشه که انقدر عجیب گرفتارش میشی ،
یه گرفتاریِ درست حسابی...
یه گرفتاری که به زندگیت انگیزه و نور میده...
نه این که مث گرفتاریای دنیوی ، شیره یِ انگیزه رو از مکِش های روحت بکشه بیرون...
البته اینم قبول دارم که شاید واسه ی آدمی که همش دنبال اینه که "همه" چیو از لوله آزمایش رد کنه ،
این موردِ عاشقانه ،
یه معادله ی ۷۲ مجهوله یِ بی جواب باشه.
ولی برای قلبی که هنوز میخواد وجدانش رو تو خودش نکُشه و بذاره عشق بیاد و نفسی تازه کنه ، روضه ی امام حسین یه حکایت پر رمز و رازه...
گریه ی واسه ی امام حسین ،
گریه ی واسه دل خودت نیس ، ولی میتونه باشه...
عادت نیست ،
شرطی سازی نیست ،
عشق و هیجان نیست ،
ترس از تنهایی نیست ،
قاعده ی های روانشناسی توش موج میزنه ولی فقط روانشناسی نیست ،
فرمول های زیستی و تجربی توش چشمک میزنه ولی همش فایده های جسمی نیست ،
یه شمّه از همه یِ اِحساسات انسانی رو در بَر میگیره و به معجونِ خوشحال از یه عالمه خوراکی و ویتامین که روحت بهش نیاز داره رو روونه ی زندگیت میکنه...
دیدی بعد هیئت چقد الکی خوشی؟!
همونه دیگه...
یه احساس عجیب و غریب و یه خاطرخواهیِ کم نظیر...
انگار یه قلمبه نور و رود و یه پاکت آسمون و یه بقچه شکوفه ی گیلاس و عطر انجیر ، ارسال میشه دم درِ خونه قلبت...
دیگه نمیدونم به چه زبونی حروف چینی کنم که حوصله تون بکشه و بخونین ولی تموم حرفم اینه که بهترین رفیقتونم یه روز میره ، رو کسی به جز حسین حساب نکین...
#حروفچینی
@Reihanak_ha