همیشه خوب بودن، خوب نیست!
از اینکه من بشم ادم بد قصه، همیشه فراری بودم
حتی اگه شده از درون زخم بخورم
زجر بکشم
تظاهر کنم
ولی هرجور شده باید ادم خوبهی قصه من میشدم. الان چند وقتیه سعی کردم یکم متفاوت باشم.
بعد ۱۰ سال دوستی با کسی که خانوادم مخالفش بودن،خودم حال خوبی باهاش نداشتم و فقط و فقط بخاطر اینکه اون بهم نیاز داشت کنارش بودم، شمارش رو پاک کردم!
حتی براش ننوشتم که چقدرررر ازش دلگیر شدم
براش ننوشتم که خط قرمز من خانوادمن
براش ننوشتم که ...
براش ننوشتم چون میدونستم صحبتهام اگر هم حق باشن، باعث ناراحتیش میشن
ایا تونستم یک ادم رو از زندگیم حذف کنم؟
نه! فقط شماره ای رو صفحهی گوشیم پاک شد
نه روی صفحهی قلبم
.
کنار -د- حالم خوبه
پا به پا توی هر مسئلهای کنارشم
شغلی، تحصیلی، زندگی و..
ولی دیگه نمیخواستم پیش -د- هم قهرمان بازی دربیارم
میخواستم خود خود خود واقعیم باشم
گاهی بهش میگم اجازه بده فقط غر بزنم
گاهی بهش میگم بذار بدون هیچ دلیلی ناراحت باشم
-د- درک میکنه؟!
کامل نه! ولی سعیشو میکنه
من تونستم خود واقعیم باشم؟
نه چون اون سعیشو میکنه ولی بیشتر وقتها در نهایت خودم باید حال خودم رو خوب کنم؛ قانون همیشگی زندگیم!
.
هیچ وقت نذاشتم کسی ازم ناراحت بمونه
آیا هیچ کسی ازم ناراحت نیست؟
چرا، چون من که نمیتونم همه رو از خودم راضی نگه دارم
ولی تلاش کردم حتی اگه مخالفش رفتار میکنم دلش رو نرنجونم
ولی اینبار تلاش زیادی نکردم ناراحتیش برطرفبشه چون به نفع خودش نبود!
.
خوب بودن همیشه خوب نیست
دارم فک میکنم توی زندگی خوب بودن رو با خودخوری کردن اشتباه گرفتم
میشه خوب بود و کم اسیب دید
اگه داری واسه رضای خدا به کسی خوبی میکنی که بهت زخم میزنه
بدون خدا دارایی ارزشمندتر از خودت بهت نداده که حالا بخوای اینقدر از خود وجودیت بگذری تا کم کم هیچ منی ازت باقی نمونه!
رفیق مگه ارزشمندتر از خودتم، چیزی داری؟
+ ببخشید بابت نبودم، خاموش پستهای قشنگتون رو میخوندم :)
اخه دارم سخت تلاش میکنم برای اول مهر که ۱۸ پسر کوچولو قراره خانوم معلم صدام کنن :)
کل پستتون جدا..جمله آخر فوق سوییت بود:"