زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

پیوندها

تماس ناشناس

دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۱ ب.ظ

+ سلام
- سلام بفرمایید
+ ببین من نه مزاحمم ،نه میشناسمت، نه شما من رو میشناسی، نه کار به جنسیتت دارم
همینجوری زنگ زدم فقط حرف بزنم
میدونی ادم میترکه از نداشتن همزبون
از خالی نکردن حرفاش از توی مغز و دلش
بخدا میترکه
فک کنم خدا خودش ترکیده، چون عجیب میفهمه چی میگم
حالا حاضری گوش کنی؟
- اوهوم
+ بابام معتاد به تریاک بود، ولی با این حال میرفت بنایی
برام همیشه یک ادم مرده بود
وقتی مرد تازه برام زنده شد ، چون میشد برم سر قبرش باهاش حرف بزنم، کاری که وقتی زنده بود نمیشد انجام داد
زندگی میگذشت
نه خوب بود نه بد
همین که میگذشت جای شکرش باقی بود
تا اینکه مامانم فوت کرد
هیچ وقت نفهمیدم خدا چرا ازم گرفتش
واسه بد بودن من یا خوب بودن مادرم
من موندم و یه داداش
الو؟
- دارم گوش میدم
+ چرا گوش میدی
- خودتون گفتین فقط گوش بده
+ خب چرا حرفمو گوش دادی؟
- اگه میخواین گوش ندم
+  فک میکنی ته حرفام چی میخوام بگم
- اینکه عاشق شدین و الان اون عشق نیست
+ چیه از نظرت مسخرس؟
داستان تکراریه؟
- نه
+ عاشق شدی؟
- گفتین فقط میخواین‌گوش بدم
+پس شدی, بهش رسیدی یا رفت ؟
-کاری ندارین ؟؟
+پس گذاشت رفت، مثل دختر افتاب
میدونی چرا اسمشو‌ گذاشتم دختر افتاب؟
چون بار اولی که دیدمش افتاب دقیقا تو چشاش بود
سایه مژه هاش افتاده بود روی صورتش
دلم میخواست همیشه افتاب و دختر افتاب همونجا بمونن
تو چکار‌ کردی بعد رفتنش؟
- اگه میخواین حرف‌بزنین گوش میدم

اگه میخواین سوال بپرسین، بدرود

+ ببخشید ، خدافظ

 

کتاب رو برداشتم و شروع کردم به خوندن ادامه اش
در من چیزی کم بود و در این زندگانی هم چیزی کج بود.میانِ ما و این زندگانی یک چیزی گنگ ماند.ما دیر آمدیم یا زود.هر چه بود به موقع نیامدیم.گذشت و بهتر  که گذشت.
#محموددولت_آبادی
#کلیدر



 

موافقین ۳۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۰۷
Faezeh

نظرات  (۲۰)

قشنگ بود ^_^

پاسخ:
:))

سلام:)

 

واقعا اگه یه ناشناس باهاتون تماس بگیره همین قدر مهربون باهاشون حرف می زنین؟

 

+حالا واقعا عاشق شدین؟

[صرفا جهت کنجکاوی]

 

++بهش رسیدی یا رفت؟😅

پاسخ:
سلام :)
مهربون نبودم که :)
یک زمانی باهمه مهربون بودم 
ولی خب فهمیدم نمیشه با همه مهربون بود
لااقل این مدلی نمیشه مهربون بود 
+ ادمی با عشق زنده است :) 
++ نکنه خودتونین :))

خودش یه پا داستان مینیمال بود!!

:) 

پاسخ:
اگه توضیح بدم که دقیق چی بود
خودش از پست طولانی تر میشه :)
فقط اینکه هر خطش یاداور یک جریانی تو زندگیم بود
کلیاتشم کلا من باب جریان دیگه :) 
یعنی یک جریان خیالی واقعی بود :)

هعیییییییی 

پاسخ:
:))

هم تلخ و شیرین اما مزه ی تلخیش بیشتر زیر زبونم اومد(:

پاسخ:
عذر میخوام پس:(
۰۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۰۹ |•° ن.م °•|

فکر کردم واقعی زنگ زده:)

ولی جالب بود:)

پاسخ:
واقعیه در واقع :)
کلیات همونه
در واقع مفهومش
ولی خب اگه میخواستم دقیقا همون ها رو بنویسم از حوصله خارج میشد 
کلا تو وبلاگم وقتی دیالوگ بین دو شخص رو مینویسم 
متن ها رو جوری مینویسم که یکم کشش خوندن ایجاد بشه :)
نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه :)
۰۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۷ |•° ن.م °•|

بله خوب گفتی:)

اگه کل متن نوشته شه جذابیت از بین میره .

خلاصه نویسی برای جذب شدن به سمت داستان خوبه .

پاسخ:
ممنونم :))

۰۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۸ |•° ن.م °•|

درواقع فرک نمیکردم موضوع این کتاب این مدلی باشه :) پی دی افشو دارم ولی کششی به خوندن نداشتم تا الان که اینجا دیدم:*) رفت تولیست خوندنم

پاسخ:
کلیدر فوق العاده اس:)
حیف که همه ی جلدهاشو ندارم :(
۰۸ مهر ۹۹ ، ۱۵:۲۱ Sepideh Adliepour

و من باز هم برای بیان احساساتم کلمه کم اوردم! (:

و چقدر حس های متفاوتی که با خوندن این پست در من اومد و رفت!

پاسخ:
دوست پر احساس من :)
خودمم حس های مختلفی داشتم :)

سلام:)

من دوس دارم این کارو ... البته این که پیام بدم و حرف بزنم به کسی که نمیشناسمش:)

حس خوبی داره!

پاسخ:
سلام سلام :)
اوهوم گاها حس خوبی داره :))
۰۸ مهر ۹۹ ، ۲۲:۵۵ مهدی ­­­­

جالب بود

پاسخ:
ممنون:)

واقعا یکی بهتون زنگ زد اینا رو گفت ؟!

پاسخ:
فک کنم باید یک پست اختصاصی بزنم و توضیح بدم :)
اینکه یک ناشناس زنگ بزنه و بخواد فقط حرف بزنه اره
ولی اینکه اون دقیقا این جملات رو گفته نه :)
ولی این جملاتم هر کدوم مال ادم های مختلف و فکر های مختلف خودمن
فک کنم بدتر پیچیده اش کردم!

یاد اون ربات ناشناس تلگرام افتادم 

حرفات رو به صورت ناشناس میزدی و بقیه هم ناشناس میخوندن و نظر میدادن :)

پاسخ:
ا یعنی چند نفر میتونستن بخونن؟
من فقط این ربات ناشناس که توی کانالم زدم رو میشناسم:)

بله یک رباتی هست داخلش از غم‌ها و حرفای دلتون میگین و بقیه هم به صورت ناشناس میخونن و دلداری میدن:)

 

آدرسش رو یادم رفته متاسفانه :(

پاسخ:
الهی دلتون فارغ از هر غم و غصه ای باشه :)

۱۰ مهر ۹۹ ، ۰۰:۵۵ فاطـــღـــمـه ツ

نمیدونم چی بگم!

پاسخ:
:)

واقعا چی میشه وقتی با یکی داری دردودل میکنی بعدش فقط برات حرف بزنه و دیگه هیچ سوالی نپرسه؟آخه همه ی آدم ها که با حرف زدن آروم نمیشن،بعضیام با گوش دادن آروم میشن :)

پاسخ:
کلا کاش‌میشد همه متوجه این باشن که وقتی قرار بر مشورته ، سوال پرسیدن خوب هم هست 
ولی وقتی بنا بر دردودل ، واقعا سوال پرسیدن چهره ی خوشایندی نداره ! 

خیلی قشنگ بود خیلی لذت برم...اول فکر کردم واقعا یکی باهاتون تماس گرفته😅منم پدرم فوت کرده ولی هیچ وقت روحیم رو نباختم...حالا وارد بحث غم نشیم😀دوباره میگم خیلی لذت برم

پاسخ:
ممنون از حضورتون :)
خیلی ممنونم واقعا 
من ممنونم که خوندین :)
خدا رحمتشون کنه ، الهی همیشه حال دلتون عالی و روحیتون قوی و محکم 
دوباره میگم خیلی ممنون:)
۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۳ پرستوی عاشق

سلام فائزه بانو...

چقد غم انگیز ناک بود...

پاسخ:
سلام جانا
اوهوم :(
۱۵ مهر ۹۹ ، ۱۸:۴۷ خانوم لبخند

آخیییی :(

پاسخ:
اخم نکن خانوم لبخند:)
۱۶ مهر ۹۹ ، ۰۱:۴۸ ... مـــیــم ...

شاید جاش نباشه بگم ولی من از اون دیوونه هایی بودم که همیشه ناشناس بهش زنگ میزدم :)

پاسخ:
منم شاید جاش نباشه بگم
ولی منم از این دیونه بازی ها داشتم :)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">