زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

پیوندها

شما چی فکر می‌کنید!؟

جمعه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۴۳ ق.ظ

سلام بعد از مدت‌های مدید!
البته این چند وقتی که نبودم تقریبا پست‌های همه‌ی دوستان رو خوندم
و یک پست خیلی باعث تعجبم شد؛ پست آقا امیر!
توی این وبلاگ تقریبا هیچ وقت پیش نیومده که من از ناراحتی‌هام بنویسم.
دوباری هم که نوشتم رمز دار کردم یا گفتم موقت.
خیلی وقت‌ها تو اوووج ناراحتی بودم و اومدم همه‌ی عصبانیتم رو روی کیبورد خالی کنم ولی بعدش گفتم خب که چی!؟ چرا بقیه رو هم با این حرفام ناراحت کنم ؟!
و نشستم فکر کردم چه پستی می‌تونم بنویسم که یکم امید یا حال خوب به بقیه منتقل کنه!
بعد دقیقا همون موقع میون اون سختی‌ها؛ نقاط قشنگ و زیبای زندگی مثل یه نور کوچولو ولی جذاب سربلند کردن.
مثل دقیقا پست قبل ولی وقتی خوندم که بعضی‌ها می‌گن حال خوب نباید منتشر بشه!
باعث فخر فروشی می‌شه و ....
واقعا داشتم شاخ درمیوردم. فکرشو کن تا الان ممکنه خیلی‌ها چنین چیزی از بعضی پست‌های من برداشت کردن درصورتی که به مخیله من هم نمی‌رسید.
بعد از پست قبلی
پدرم تصادف کرد
بزرگترین دعوای زندگیمو با د داشتم
دخالت‌های بعضی از فامیل داشت کاری می‌کرد سر به بیابون بزارم
قصد جدی برای شروع کاری داشتم که با رفتار بچگانه یه شخص، همه‌چیز خراب شد
سم توی چشمم رفت و یه نصفه روز چشمم شدیداً درد می‌کرد و با استرس کور شدن یا آسیب جدی به چشمم روبه رو شدم

نزدیک ۳۰ میلیون از د دزدی کردن
چالش‌های مدرسه و ٱمیکرون
و ....
ولی ولی ولی همه‌ی اینا همیشه هست
من هیچ وقت نمی‌گم بعد سختی آسونی هست
بعد غم، شادی!
من مرتب تو زندگی برای این شادی، برای این حال دل خوب دارم می‌جنگم.
هر روز و هر ساعت
من اصلا نمی‌گم نوشتن از حال بد؛ خوب نیست و ...
وبلاگ هر کس مال خودشه و هرکسی طرز فکر خودش رو داره

من الان فقط دارم راجب خودم صحبت می‌کنم
 من  دوست ندارم از حال بدم بگم!خیلی وقت‌ها  وقتی بنویسم حس می‌کنم تازه اون حال بد تثبیت می‌شه؛ انگار دوباره تکرار شده.
وقتی بقیه هم بخونن حس می‌کنم چندین بار تکرار می‌شه.
من اینجوری نبودم ولی روزگار کاری کرد که اینجوری بشم

شاید گاهی، بعد از مدت‌ها دلم برای دردودل کردن با یه آدم امن، یه دوست قدیمی تنگ بشه ولی همین فائزه پای ثابت دردودل اکثر دوستاش بوده 
من خیلی وقت‌ها حالم بد بوده و به سختی یه سوی امید پیدا کردم و با نوشتنش حالم خیلی بهتر شده.
خلاصه که بیاید آدم‌ها رو از پنجره‌ی دل خودشون ببینید :)

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۲۹
Faezeh

نظرات  (۹)

۲۹ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۰۸ مترسک ‌‌‌‌‌

ما «درست یا غلط» برای خودمون زندگی می‌کنیم و اگه کسی رگ حسادتش بالا می‌زنه یا قضاوت می‌کنه یا هر چی، مسئولش ما نیستیم، مگر این‌که کرم از خود درخت باشه که بحثش جداست و واقعاً شاملِ همه‌کس نمی‌شه.

پاسخ:
اصلا انتظار نداشتم اولین نظر از مترسک باشه 
حالا ما ساده‌ایم ولی بودنتون باعث خوشحالیه :) 

حسادت
قضاوت
بد بینی
همه‌ی این ها شاید کم یا زیاد توی وجود هممون باشه 
بعضی‌ها مخفیش می‌کنن بعضی‌ها شجاعانه توی وجودشون پیداش کردن و سعی می‌کنن کنترلش کنن و بلاخره موفق می‌شن
بعضی‌ها هم بهش مفتخرن! 
و کاملا درسته ما مسئولش نیستیم! 

جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغعععععغغغغغ .   

ببین ستاره کی روشن شدههههههههههههغخیفطملظمظهطنلطنلژنلژملژماژملطلشسقسثازسنبمی

 

: `)

هق میگی فایزه

و نیت آدم، حس موقع نوشتن آدم، تفکر پشت پست خواه ناخواه سرایت میکنه به خواننده : )

مرسی که هستی

و کاش بیشتر باشی.... : `)

پاسخ:
سلام به رفیق کله خراب و عزیز خودمم :))))))
جیغت از کادر صفحه هم بیرون زد:)))))

مرسی که هستی و می‌خونی :)

هق؟ هق؟؟؟؟ برم سر به بیابون بذارم من

 

سلام مجدد : `)

پاسخ:
سلام
اشتباه تایپی دیگه
پیش میاد :)

سلام

به نظرم آدم ها بیشتر ازینکه دیگران رو ببینن، میخوان خودشون رو نشون بدن ...

 

هر جور راحتین باشین، با رعایت بعضی چیزا البته. یه وقتی تو شورین یه وقت تو بغض... یه وقتم شاید تو هیچی نیستین، اتفاقا آدم بودن یعنی تجربه همه این حالات ...

 

پاسخ:
سلام
بله همه‌ی آدم‌ها توی زندگی درگیر حس‌های مختلفی هستن
ولی خب توی بیان کردن و به اشتراک گذاشتنشون متفاوتن

سلام

خودم بالشخصه از این وبلاگ و بعد از خوندن پست‌ها حس بدی نمی‌گرفتم و اتفاقا سراسر حس خوب بود. غیر از یک یا دو بار که اون هم ارتباط به ابراز شادی و خوشحال شما نداشت خودم خاطره‌ی خوبی نداشتم :)

چی همه اتفاق افتاده این بین :)

 

من که هم از شادی‌هام می‌نویسم و هم از غم‌هام. اینجا برای من یک دفترچه خاطرات هست اینکه سال دیگه برگردم به مطالب این موقعم و ببینم که چی نوشتم و در این لحظه چه حس و حالی داشتم ...

پاسخ:
سلام

اتفاقا سراسر حس خوب بود. 
چقدر این جمله برام حس خوبی داشت و چقدر ممنونم بابت گفتنش :)
و ممنون بابت اینکه می‌نویسید 
شما برای من آدمی شناخته شدین که خوب و روان و گیرا می‌نویسه
که آدم از خوندن مطالبتون خسته نمی‌شه
برای پست آخرتون هم نظر داشتم ولی بازم اینقدر طولانی می‌شد که پشیمون شدم 
شاید اینجا نوشتمش البته بخوام اینجوری پیش برم بابت هر پست شما منم باید یه پست منتشر کنم :)

دقیقا چه لزومی داره حال بد و اتفاقات بد رو بار ها توی ذهنمون پلی کنیم. 

پاسخ:
یه کلیپ می‌دیدم 
یه استاد بود از شاگرداش پرسید این لیوان آب که دستمه وزنش چقدره؟
شاگردا جواب‌های مختلفی دادن
بعد گفت مهم نیست وزن این لیوان چقدره
من اگه چند دقیقه این لیوان رو نگه دارم اصلا اذیت نمی‌شم
ولی اگه چندین ساعت دستم باشه اول دستم بعد کل وجودم خسته می‌شه و درد می‌گیره
سختی‌ها و استرس‌ها و ناراحتی‌ها هم همینجورن
اینکه ما چقدر تو ذهنمون نگهشون می‌داریم و تکرارشون می‌کنیم
۲۹ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۱۱ محمد هادی بیات

سلام علیکم.

کاملا موافقم که: «چرا بقیه رو هم با این حرفام ناراحت کنم ؟!»

 

خیلی از ماها متأسفانه عادت کردیم به گفتن غم ها و غصّه ها و مشکلاتمون. طوری که تا کسی بهمون میگه چه خبر؟ انگار فکر می کنیم گفته مشکل جدید چی داری؟! و شروع می کنیم به بَد کردن حال طرف مقابل!!

پاسخ:
بله حتی یادمه یه حدیث از امام علی(ع) خوندم که سه چیز از گنج‌های بهشته: پنهان کردن صدقه، بیماری و گرفتاری‌ها
البته که همون جوری که توی متن گفتم باید صحبت ‌‌‌‌‌‌‌‌های هر فردی رو از دید و نگاه خودش ببینیم
ینفر از گرفتاری‌هایش حرف می‌زنه برای اینکه مشورت بگیره
ینفر برای اینکه دلش سبک بشه و...
ولی ینفر عادت کرده و بقیه رو فقط شریک غم‌هاش می‌بینه
و کم کم چشم خودشم فقط بدبختی‌ها رو می‌بینه


سلام فائزه خانومه مهربون:)

اصلا چراغ روشن وبلاگ تو و مترسک روزم رو ساخت:"

مرسی که هستی💙

خب راستش من فکر میکنم بیان احساسات و عواطف درونی آدم خیلی با شو اف  کردن فرق میکنه!

مخصوصا توی این فضا!

حالا اینکه تو بیای توی صفحه ای که متعلق به خودته مطلبی رو از جنس نور منتشر کنی بعد یک شخصی بیاد با این تفکر که چرا زندگی من اینقدر روشنایی نداره حسادت بورزه واقعا مشکل خودشه!

من یادمه که چند وقت پیش یکی از مصاحبه های ادل رو به صورت اتفاقی دیدم  و اینشکلی بود که ادل تا سن 19،20 سالگی وزنش خیلی بالا بود و طی چند سال وزن زیادی رو از دست میده و لاغر میشه  بعد توی اون مصاحبه مجری بهش میگه که چی شد که این اتفاق افتاد؟ چون خیلی ها که وزنشون زیاده (مثل قبل تو) ناراحت شدن یه جورایی این برداشت رو داشتن که خوب نیستن یعنی تورو به عنوان یه شخصیت مطرح دیدن که وقتی وزنت زیاد بوده از خودت راضی نبودی احساس کردی خوب نیستی بخاطر همین تغییرش دادی

اونا هم الان حس میکنن خوب نیستن

و اینکه آدل توی اون مصاحبه میگه ما مسئول حس دیگران به خودشون که نیستیم اصلا من اینقدر وقت ندارم که بخوام به حسی که یک نفر دیگه به خودش داره بپردازم!

حقیقت هم همینه به این دلیل من فکر میکنم حتی پرداختن به این موضوعات هم اشتباهه وبلاگ خودته و تو میتونی بنا به سلیقه ی شخصی خودت هر مطلبی رو منتشر کنی

 

پاسخ:
سلام سپیده‌ی عزیزم 
خیلی وقت‌ها وقتی کسی توی نظری بهم محبت داره سعی می‌کنم من بیشتر محبت کنم حتی مثلا یدونه قلب بفرسته من میگم خب من دو تا می‌فرستم یا یه آرزوی خوب کنه من سه آرزوی خوب می‌کنم براش
ولی واقعا بعضی از محبت‌ها رو هیچ جوره نمیشه جبران حتی کرد
واقعا ممنون ازت که هستی 
ممنون که مطالب ‌‌م رو می‌خونی
و ممنون که اینقدر وقت گذاشتی و برام نظر گذاشتی 💙💙💙

و اینکه اره کامل درست می‌گی
ولی کلا این مسئله رو می‌شه بسط داد به خیلی از موضوعات دیگه
تعیین اینکه چی خوبه
چی باید فکر کنی
چی باید بنویسی یا ننویسی
اونم وقتی جای اون فرد نیستی
و از دید اون فرد نگاه نمی‌کنی
کار خوشایندی نیست واقعا 

سلام

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

امیدوارم دیگه از این اتفاقهای ناخوشایند براتون پیش نیاد

پاسخ:
سلام
ممنونم ازت
ان‌شاءالله بهترین‌ها برات اتفاق بیفته :)

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">