زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

زندگی من و تو

زندگی بی رویِ خوبش، بدتر است از مُردگی

پیوندها

می‌خوام ۷ ساله بشم

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۳۶ ب.ظ

یه خونه‌ی ۱۵۰ متری با یه باغچه‌ی کوچیک سمت شمال شرقی و یه کاشی سر‌در اصلی که روش بسم الله الرحمن الرحیم هک شده. بفرمایید اینجا خونه‌ی ماست. خونه‌ی بچگی‌های من :)

یه دوران فوق العاده که از صبح خروس‌خون تا شب، یه دختر مو قارچی که من باشم؛ مشغول بازی کردن بود.

 یادمه با شعر بی معنی و خنده دار برادرم بیدار می‌شدم و صبح‌ها یه ساعت برنامه کودک می‌دیدم و شعرهای عموپورنگ رو بلند می‌خوندم(خاله شادونه رو دوست نداشتم)بعدش هم بازی با برادرم که همیشه با گریه تموم می‌شد. ظهر می‌رفتم توی اتاق و خودم با خودم بازی‌های معرکه‌ای می‌کردم. اینجوری که مثلا هم در نقش فائزه بودم هم در نقش آقای همسایه هم در نقش آشپز رستوران و یهو دزد‌ها حمله می‌کردن و.... خلاصه ساعت‌ها بازی می‌کردم. عصرها می‌رفتم تو خیابون و با زهرا( هنوز دوستمه و هرهفته همدیگر رو می‌بینیم) و فاطمه( الان عکاس شده) و نگین( که همیشه خودش رو خیس می‌کرد) و زینب( چشماش سبز بود)بازی می‌کردیم حتی گاهی از قلمرو خودمون خارج می‌شدیم و با دخترای کوچه پشتی بازی می‌کردیم.

بعد بابام با موتور هیوندا من و داداشم رو می‌برد شنا و تماما آفتاب سوخته برمی‌گشتیم خونه. بیشتر شب‌ها بابام می‌بردمون پارک نارنج.

توی پارک توی فاصله سر خوردن از بالای سرسره تا رسیدن به پایین با نفر قبلی دوست می‌شدم. همیشه هم گفتگو اینجوری شروع می‌شد: سلام من اسمم فائزه‌اس تو اسمت چیه؟ فقط یکبار در جواب این سوال بجای فهمیدن اسم، دختر بیتربیت بهم گفت: به تو چه 

بعضی وقت‌ها بجای پارک توی محله دوچرخه سواری می‌کردیم. یادمه هر وقت بابام می‌گفت بپیچ چپ، من دستم رو میوردم بالا تا ببینم روی کدوم دستم خال دارم و متوجه بشم اون سمت چپه و بعد کنترل دوچرخه از دستم خارج می‌شد و میفتادم :)

بهترین قسمت ماجرا هم خواب شب بود. از پریدن روی تشک‌ها تا اون خیاری خوابیدن‌های کنار هم. یادمه من همیشه کنار مامانم می‌خوابیدم و بعد خواهر و برادرم دعوا می‌کردن که کی اون سمتم، کنار من بخوابه ( اینقدر عزیز بودم: دی) و شروع قصه‌های مامان

دیگه نگم از خونه بی بی جون و بقیه بزرگ‌های فامیل که سرشار بود از بازی و صدای خنده 

سی تیر وارد ۲۷ سالگی می‌شم. خیلی زیاده واقعا! یه تصمیم متفاوت برای ۲۷ سالگیم گرفتم. می‌خوام بچگی کنم :) همیشه توی اهدافم نوشتم فلان کار مفید رو انجام بدم. این تعداد کتاب بخونم. این تعداد عادت‌های بدم رو ترک کنم ولی امسال می‌خوام یه تیتر بزرگ بزنم و به خودم بگم که بچگی کن و خوش بگذرون. این روزها دارم مطالب دختری که به آمریکای جنوبی سفر کرده رو می‌خونم و شاید کل یادگیری من از زندگی باید سفر کردن باشه؛ سفری به درون خودم. شاید باید مثل بچگی‌ها همش چیزهای جدید رو تجربه کنم و برای خودم سرگرمی‌های جدید بسازم.

می‌خوام مثل بچگی‌ها با صدای بلند بخندم؛ کودکانه گریه کنم. راحت ببخشم و با هرچیز ساده‌ای خوشحال بشم.

خلاصه توی سن ۲۷ سالگی، می‌خوام ۷ ساله بشم :)

 

 

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۱۱
Faezeh

نظرات  (۸)

مبارک باشه این هفت ساله شدنتون 

پاسخ:
ممنونم :)

چه پست نوستالژیکی :)


امیدوارم در هفت سالگی‌ای که قراره برای خودتون به وجود بیارید موفق باشین

پاسخ:
ممنونم :)
انشالله بهترین‌ها توی زندگی براتون رقم بخوره
۱۲ تیر ۰۲ ، ۰۸:۰۰ فاطمه ‌‌‌‌

عزیزم چقد قشنگ تعریف کرده بودی :)

خاطره‌ی دوچرخه سواری هم بامزه بود، ببخشید خندیدم بهش :))

 

چه هدف خوبی؛ بچگی کردن و تجربه‌ی چیزای جدید👌👌 پیشاپیش تولدت مبارک❤

پاسخ:
ممنونم گلم
تعریف کردم که بخندین :) 
بازم ممنون فاطمه جان ❤❤
۱۳ تیر ۰۲ ، ۱۹:۰۷ مهدیار پردیس

بهترن کار :)

پاسخ:
امیدوارم بتونم :)

۲۷ سالگی اصلا هم زیاد نیست، برای هیچ کار، حتی بچگی کردن

پاسخ:
حق با شماست :)
۱۱ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۵۰ مسعود کوثری

حالا منه 34 ساله دوست دارم 27 سالم باشه ..

تو همین سن هم لذت ببرید که یه روزی مثل من حسرتش رو میخورید :)

پاسخ:
شاید واقعا یک امر طبیعیه. حتی یک فرد ۲۲ ساله ممکن حسرت ۱۸ سالگی رو داشته باشه 
گرچه به قول شما اگه توی هر سن لذت واقعیش رو ببریم دیگه جایی برای حسرت نمی‌مونه

دلم گرفت. :')

ماجرای اون دوچرخه‌هه جدی خیلی بامزه بود وای! =)))))

پاسخ:
چرا دلت بگیره؟؟
من سعی کردم حال خوب‌‌کن باشه :)

چون که دلم واسه قدیما تنگ شد. :')

پاسخ:
عزیزم 🤍

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">