قلمبه سلمبه!
مطمئناً شماهم با افرادی که کلمات قلمبه سلمبه ی زیادی به کار می برند، مواجه شده اید
افرادی که وقتی پای صحبت هایشان می نشینی دود از کله ات بلند می شود و چون از ابتدا تا انتها هیچ متوجه نمی شوی،کیف می کنی و بلند می شوی، ایستاده برایشان کف میزنی که به به چقدر شما بامعلومات تشریف دارین و در ادامه یک عالمه تعریف و تعارف قطار می کنید و به خورد طرف مقابل می دهید.
کسانی که معمولا اسم کتاب هایی رو بیان می کنند که تو حتی در تلفظشان هم مشکل داری
کسانی که باید همیشه به برادر گوگل آویزان باشی و صد رحمت و پدربیامرزی نثارش کنی که باعث می شود تو هم در جواب بتوانی فراتر از بابا اب داد چیزی بگویی
البته خب این افراد به دو گروه تقسیم می شوند:
عده ای که واقعا سرشار از علم و دانایی هستن
و عده ای که تظاهر به دانایی می کنند!
که خب به قول شهید آوینی: «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمیآید.
روی صحبتم بیشتر با گروه دوم است
اوایل سوره بقره خدا ویژگی افراد منافق رو بیان می کنه: مثلا منافقان می گویند بقیه بی خردن ! خدا میگه خودشون بی خردن و نمیدانند !
یا می گویند: ما مومنان رو به مسخره می گیریم، خدا میگه ما شما رو به مسخره گرفتیم و الی اخر
حالا منم میگم کسی که فقط ادعاست و ادعای دانایی میکنه، فقط خودش رو اسیر باتلاق نادانی کرده !
این اشخاص در واقع فقط پوسته ی علم رو با خودشون حمل می کنند، بدون اینکه چیزی از هسته ی اون متوجه بشن !
و بالتبع اندک دانشی دارند، بدون عمل! و صرفا برای ادعا!
البته سنایی جان رک و پوست کنده، این مسئله رو بیان کرده و نیازی به این همه خزعبلات بنده نبود :)
«علم داری عمل نه، دان که خری/ بار گوهر بری و کاه خوری»
سنایی
... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام. به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام، ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهٔ چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان موجود تکساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بیآنکه آن زمان خوانده باشماش ـ طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاندهاست که ناچار شدهام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمیآید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس براستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت…
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم.
#مرتضی_آوینی